قالب های بلاگ اسکای

زیر نظر تیم سایبری تومور

قالب های بلاگ اسکای

زیر نظر تیم سایبری تومور

خشم

اول از هرچیز نام خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

(خشم)


<<الکاظمین الغیظ  و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین >>


کسانی که خشم خود را فرو میخورند ( کنترل میکنند ) و مردم را می بخشند و خداوند نیکو کاران را دوست دارد


(سوره آل عمران ، آیه 134 )

 

وجود خشم عصبانیت  در انسان امری طبیعی است و برای ادامه  حیات انسان لازم است . برای مثال تصور کنید که دشمن به کشور شما حمله میکند . عده ای می خواهند اموال شما را بدزدند . فردی به حقوق شما یا خانواده شما تجاوز میکند . به حقوق هده ای بیچاره و مظلوم نیز تجاوز میشود . عده ای با گشترش مواد مخدر میخواهند جوانان این کشور را بیچاره کنند. شما به طور طبیعی خشمگین میشود و صد درصدبه چاره جویی بر می آیید . اگر صفت خشم در شما نبود ، بی توجه از کنار موضوعات مختلفی که شما را آزرده خاطر کرده است ، عبور میکردید ؛ اما خشم موجب می شود که شما از خود عکس العمل نشان دهید . عکس العمل شما به هر حال باید عاقلانه باشد

به یاد داشته باشید که خشم همچون آتش است . اگر آن را به موقع مهار نکنید آتش به شما و دیگران آسیب میرساند .

امام علی (ع)

غضب آتشی است شعله ور ، کسی که خشم خود را فرو نشاند ، آن آتش را خاموش کرده است و آن کسی که غضب خود را به حال خودش رها کند خود اولین کسی است که در شعله های آن خواهد سوخت.

(فهرست غررالحکم )  ادامه مطلب ...

داستانی جالب در مورد شهید برونسی


داشت میجنگید،هوا هم خیلی گرم شده بود،کامیونی پر از مواد خوراکی و سلاح اومد راننده صدا زد که این هارو خالی کنین ولی بچه ها داشتن میجنگید.یه ساعت بعد شهید برونسی اومد کنار کامیون دید یه خانومی داره بار رو خالی میکنه.رفت جلوتر گفت:ببخشید حاج خانوم مرد اینجا نبود این بار هارو خالی کنه خانومه یه لبخند زد یه لحظه یادش اومد اینجا منطقه جنگی هست اصلا هیچ زنی اجازه نداره بیاد چطور اومده گفت:خانوم شما کی هستین؟؟؟خانوم لبخند زد و گفت مگه شما برای داداش من نیومدین بجنگید؟؟؟؟!!!!شهید برونسی تعجب کرد و گفت :مگه داداش شما کیه ، یه لحظه فکر کرد که این حضرت زینبه

حضرت زینب گفت:داداش من حسینه.شما برا داداش من میجنگید  من هم هرکاری از دستم بر بیاد برا شما انجام میدم

داستانهای از زبان شیطان

وحشت "شیطان"از نزول آیه توبه
امام صادق (ع) فرمودند:وقتی این آیه نازل شد.

"والذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا

 الذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله"

نیکوکاران کسانی هستند که هر گاه کار ناشایسته ای انجام

دهند یا ظلمی به نفس خویش کنند خدا  را به یاد اورند و از گناهان

خود به درگاه خداوند توبه می کنند و می دانند جز خدا هیچ کس

نمی گویند گناهان خلق را بیامرزد.

"شیطان"بالای کوهی در مکه رفت که ان کوه "ثور" می نامند.

(همان کوهی که پیامبر اسلام هنگام هجرت سه شبانه روز در ان مخفی بود)

و با صدای بلند فرزندان خود را صدا کرد.وقتی فریاد او بلند شد همه ان ها 

دورش جمع شدند و گفتند:ای بزرگ ما برای چه ناراحتی و به چه جهت ما را

صدا زدی؟

جواب داد:این ایه توبه برای بخشش گناهان مردم مجرم بر پیامبر اسلام نازل

شده است حال چه باید کردکه مردم را روانه جهنم کنیم؟

یکی از انها گفت:من به واسطه شراب و قمار انان را روانه جهنم می کنم.

گفت:خیر تو اهل ان نیستی و مردم بعد از خوردن شراب و قمار باز توبه می کنند.

دیگری بلند شدو گفت:مردم را تشویق به زنا می کنم و به این سبب انان را جهنمی

می نمایم."شیطان"گفت: تو هم اهلش نیستی زیرا مردم بعد از مرتکب شدن به زنا باز

توبه می کنند و بهشتی می شوند.

بعد از ان"وسواس الخناس"بلند شد و گفت:من اهل ان هستم.گفت :با چه وسیله؟

جواب داد: به وسیله وعده من فرزندان ادم را وعده می دهم تا ان ها را به خطا و گناه

وادار کنم.

وقتی انها به گناه افتادند تو به کردن را از یاد ان ها می برم و نمی گذارم"شیطان"

او را بغل کرد پیشانی او را بوسید و گفت: توسزاوار چنین کاری هستی و او را موکول

بر اولاد نمود تا روز قیامت.

 

ادامه مطلب ...

داستان عبرت آموز و قشنگ

 

امام باقرعلیه السلام فرمود: در زمان رسول خدا، در آغاز هجرت یکی از مومنین صفه به نام سعد بسیار در فقر و ناداری به سر می برد و همیشه در نماز جماعت، ملازم پیامبر خدا بود و هرگز نمازش ترک نمی شد رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم وقتی او را می دید، دلش به حال او می سوخت و نگاه دلسوزانه به او می کرد.

 

غریبی و تهیدستی او رسول خدا را سخت ناراحت می کرد، روزی به سعد فرمود: اگر چیزی به دستم برسد تو را بی نیاز می کنم. مدتی از این جریان گذشت، رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم از این که چیزی به او نرسید تا به سعد کمک کند، غمگین شد خداوند وقتی رسولش را این گونه غمگین یافت، جبرئیل را به سوی او فرستاد جبرئیل که دو درهم همراهش بود، به حضور پیامبر صلی الله علیه واله و سلم آمد و عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم خداوند اندوه تو را به خاطر سعد دریافت، آیا دوست داری که سعد بی نیاز گردد، پیامبر صلی الله علیه واله و سلم فرمود: آری. جبرئیل گفت، این دو درهم را به سعد بده و به او دستور بده که با آن تجارت کند پیامبر صلی الله علیه واله و سلم آن دو درهم را گرفت و سپس برای نماز از منزل خارج شد؛ دید سعد کنار حجره مسجد ایستاده و منتظر رسول خداست. وقتی که سعد را دید، فرمود: ای سعد آیا تجارت و خرید و فروش می دانی؟

ادامه مطلب ...

داستان های امام حسین قسمت 1




بردن نامه ی طرفداران حسین به مکه





قبل از این که برای بردن نامه داوطلب خواسته شد سلیمان بن صرد خزاعی در سلوجی نزد نماینده حسین رفت و راجع به مراجعتش به مکه با وی صحبت کرد و به او گفت اگر تو بخواهی از راه مدینه به مکه مراجعت نمائی دستگیر خواهی شد و یزید بن معاویه تو را چون گروگان، نگاه خواهد داشت تا این که حسین را مجبور به بیعت با خود بکند. اگر بخواهی از راه بیابان به مکه مراجعت نمائی نخواهی توانست آن راه را تحمل کنی زیرا بعد از این که از حدود بین النهرین بگذرند و وارد عربستان شوند دیگر تا نزدیک مکه آبادی وجود ندارد و شتران را در پنج نقطه که دارای آب است وادار به حنار می کنند

  ادامه مطلب ...