قالب های بلاگ اسکای

زیر نظر تیم سایبری تومور

قالب های بلاگ اسکای

زیر نظر تیم سایبری تومور

داستان های امام حسین قسمت 1




بردن نامه ی طرفداران حسین به مکه





قبل از این که برای بردن نامه داوطلب خواسته شد سلیمان بن صرد خزاعی در سلوجی نزد نماینده حسین رفت و راجع به مراجعتش به مکه با وی صحبت کرد و به او گفت اگر تو بخواهی از راه مدینه به مکه مراجعت نمائی دستگیر خواهی شد و یزید بن معاویه تو را چون گروگان، نگاه خواهد داشت تا این که حسین را مجبور به بیعت با خود بکند. اگر بخواهی از راه بیابان به مکه مراجعت نمائی نخواهی توانست آن راه را تحمل کنی زیرا بعد از این که از حدود بین النهرین بگذرند و وارد عربستان شوند دیگر تا نزدیک مکه آبادی وجود ندارد و شتران را در پنج نقطه که دارای آب است وادار به حنار می کنند

  
چون راه بیابان سخت است و من رفتن از راه مدینه را به صلاح تو و حسین و ما که طرفداران او هستیم نمی دانم و توقف تو در این جا نیز خطرناک می باشد بهتر این است که به ایران بروی و در آنجا باشی تا این که حسین وارد ایران شود. نماینده امام گفت از گیو شنیدم که تو می خواهی دو داوطلب را مامور کنی که از راه بیابان به مکه بروند و نامه طرفداران امام را در کوفه، به او تسلیم کنند در صورتی که این نامه را هم من باید به مکه ببرم.

سلیمان گفت: انتخاب این دو نفر برای بردن نامه از این جهت است که من نخواستم تو را دچار خطر یا زحمت کنم و گرنه تو برای بردن نامه بر همه کس اولی هستی.

نماینده امام گفت من حامل نامه ای از جانب طرفداران حسین در ایران هستم و نامه طرفداران او در کوفه را نیز به من بدهید تا این که از راه بیابان به مکه ببرم. گیو که حضور داشت گفت من خیلی میل دارم به حضور حسین برسم و او را ببینم. سلیمان خطاب به گیو گفت رفتن تو از اینجا به مکه با نماینده امام بصلاح نیست چون قیافه و ریش تو در همه جا جلب توجه می نماید و تولید کنجکاوی می کند و از آن گذشته تو در ایران یکی از


طرفداران متنفذ حسین هستی و باید برگردی تا این که ایرانیان را برای قیام به طرفداری حسین آماده نمائی. گیو گفت من که نماینده امام و خدمه او را از ری تا این جا آورده ام چگونه بگذارم که وی به تنهائی از این جا از راه بیابان به مکه برود. سلیمان گفت من نمی خواهم که نماینده امام حامل نامه ها، از راه بیابان به مکه باشد ولی چون اصرار دارد که خود نامه ها را ببرد مردانی دلیر را با او خواهم فرستاد تا در راه مستحفظ وی باشند. سلیمان بن صرد خزاعی در آغاز می خواست که دو نفر را برای بردن نامه های طرفداران حسین به مکه بفرستند. اما بعد از این که نماینده امام اصرار کرد که باید خود او نامه های ایرانیان و مردم کوفه را ببرد سلیمان،دانست که باید عده ای بیشتر با وی بروند.

در بین طرفداران حسین در کوفه، دو نفر داوطلب شدند که با نماینده امام به مکه بروند. یکی از آنها (عبدالله بن همدانی) بود و دیگری (عبدالله بن وال) و هر دو، از لحاظ نژادی ایرانی به شمار می آمدند و وال پدر عبدالله یک ایرانی بود که در جنگ معروف صفین که به روایتی شش ماه و به روایتی یک سال و به روایتی هیجده ماه طول کشید در سپاه علی بن ابی طالب (ع) می جنگید و کشته شد.

هر یک از دو عبدالله که بایستی با نماینده امام به مکه بروند، دو نفر از افراد مورد اعتمادشان را انتخاب کردند و مجموع آن ها شش مرد شدند و چون از راه بیابان به سوی مکه می رفتند سلیمان بن صرد خزاعی آن شش نفر را برای حفاظت نماینده امام کافی دانست و برای این که حاکم کوفه، کسانی را برای دستگیری نماینده امام مامور نکند شهرت داد که نماینده امام که از ری آمده بود به آن جا مراجعت کرده است. بعد نماینده امام از گیو خداحافظی کرد و با سلیمان وداع نمود و او و خدمه اش سوار بر شتر، به اتفاق عبدالله بن همدانی و عبدالله بن وال و مردان آن ها به راه افتاد. در عربستان دو بیابان وجود دارد که از بیابان های هولناک خاورمیانه می باشد یکی بیابانی که بین (بین النهرین) و مکه قرار گرفته و دیگری بیابانی که در جنوب عربستان است و به آن ربع الخالی می گویند. نماینده امام و همراهانش بایستی بیابان شمالی عربستان را از عریض ترین جای آن، بپیمایند تا این که خود را به مکه برسانند. امروز حاشیه شرقی همان بیابان به طفیل لوله نفت عربستان که از منطقه (ظهران) واقع در ساحل جنوبی خلیج فارس منتهی به بندر (صیدون) واقع در ساحل مدیترانه می شود سبز است و در طول لوله نفت کشت زار و نخلستان و باغ های میوه دار بوجود آمده اما در سال شصتم هجرت، آن منطقه مانند سایر مناطق بیابان شمالی عربستان خشک بود و جز نقاط معدود، آب در آن بیابان وجود نداشت. نماینده اما، در آغاز سومین ماه بهار از کوفه به راه افتاد و بعد از این که از بین النهرین خارج شد به (لینه) رسید که در شرق نجد قرار گرفته و (نجد) عبارت است از صحرای بزرگ عربستان که از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب قرار گرفته و قسمت شرقی آن را در قدیم حسا می خواندند و قسمت غربی را حجاز می نامیدند و بعد از این که نماینده امام به لینه (تقریبا بر وزن عبنک - مترجم) رسید، مجبور شدند. که برای شتران آواز مخصوص بخوانند تا آن جانوران بیش از میزان عادی آب بنوشند و مایع را در بدن ذخیره کنند تا در صحرا گرفتار تشنگی نشوند.


وقتی نماینده امام از لینه به راه افتاد وارد بیابان لم یزرع و بی آب نجد گردید و می دانست که تا به منیه (آن هم تقریبا بر وزن عینک - مترجم) نرسد، آب نخواهد یافت. نماینده امام، عرب بود و از مقتضیات مسافرت در صحراهای عربستان اطلاع داشت و همراهانش نیز می دانستند که مسافرینی که می خواهند از صحرای گرم و بی آب بگذرند باید با خود راویه های پر از آب، که بار شتران شده باشد ببرند. (بورکهاردت) دانشمند شرق شناس آلمانی که در قرن نوزدهم میلادی می زیست و توانست خود را به شکل یک عرب در آورد و از راه بیابان از بین النهرین به مکه برود، می توان گفت قدم به قدم از راهی رفت که کاروان حاملین نامه های طرفداران حسین از آن راه گذشتند و اطلاعات بورکهاردت راجع به عربستان به قدری جالب توجه بود که در قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم میلادی تمام دائرة المعارف های جهان برای معرفی عربستان، به نسبت زیاد از نوشته های بورکهاردت استفاده کرده اند. آن دانشمند آلمانی می گوید کاروان حامل نامه ها اگر بعد از رسیدن به لینه به جنوب می رفت می توانست که به یک منطقه کوهستانی برسد که در آنجا آب فراوان بود و هست چون در نجد عربستان هر جا که کوه باشد آب، در آنجا یافت می شود.

نماینده امام، برای پیمودن بیابان عربستان در پنج نقطه، قبل از رسیدن به مکه حنار کرد که بورکهاردت آن پنج منطقه را چنین نامیده است: لینه - منیه - عنیزه - قبه - عمره بعد از این که کاروان حامل نامه ها، در عمره، شتران را سیرآب کرد، به سوی مکه روان گردید و روز سیزدهم ماه رمضان سال شصتم هجری آن کاروان وارد مکه شد و حسین نامه ها را دریافت کرد و عبدالله بن همدانی و عبدالله بن وال و مردان آنها را مورد قدردانی قرار داد و درباره نمایند خود که ماموریت خویش را بخوبی به انجام رسانیده بود دعای خیر نمود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد