جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت:(ببخشید آقا من میتوانم یکم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟)
مرد که اصلا توقع چنین حرفی نداشت و حسابی جا خورده بود مثل آشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت یقیه جوان را گرفت و عصبانی طوری که رگ گردنش بیرون زده بود او را به دیوار کوفت و فریاد زد مرتیکه مگر خودت ناموس نداری، خجالت نمیکشی جوان اما خیلی آرام بدون اینکه از رفتار و فحشهای مرد عصبانی بشود واکنشی نشان داد و همان طور مودبانه و متین ادمه داد:(خیلی عذر میخوام فکر نمیکردم اینقدر عصبانی شوید دیدم به خاطر وضع ظاهر خانومتون دارن بدون اجازه نگاه میکنند و لذت می برند من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم . حالا هم یقیه من رو ول کنین از خیرش گذشتم )
مرد خشکش زده بود و آب دهانش را غورط داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد
کپی برداری بدون ذکر منبع حرام میباشد
این مطلب رو نوشتم تا اولا به خودم برای چندمین بار یاد آوری کنم که خدا تو رو می بینه و دوما اگر عزیزی یادش رفته یادش بیاد که در هر حال خدا با او است .
آخه می دونید اگه به خودمون نگاه کنیم و به کارامون نظر بیاندازیم می بینیم همیشه یادمون میره که خدا داره ما رو می بینه پس خیلی راحت غیبت می کنیم , خیلی راحت دروغ می گیم , به نامحرم نگاه می کنیم (فیلم یا عکس مستهجن می بینیم ) , حجاب رو رعایت نمی کنیم , سر امتحان روی دست بغل دستیمون نگاه می کنیم , پارتی بازی می کنیم , از چراغ قرمز رد می شیم و هر گناه و عمل خلافی را در هر زمینه ای که فکرش کنید به راحتی انجام می دیم .
اما حالا یه روز که بخوایم یه عمل خلافی رو انجام بدیم و یه مهمون داشته باشیم که از بد شانسی ما طرف بغل دستمون نشسته و باهاش هم رو دربایستی داریم . آقا هیچ کاری رو که خلاف باشه انجام نمی دیم انگار هیچ کس توی دنیا بهتر از ما نیست . چرا ؟؟؟؟ چون می ترسیم آبرومون بره .
ادامه مطلب ...